یادت هست چشم عسلی؟
چقدر به این آهنگ باهم گوش میدادیم؟
یادم هست توی سر بالایی های ولنجک بودیم که این آهنگ شروع شد.. و وقتی به اوج آهنگ رسید، تو به همه گفتی ساکت باشین، بهترین جای آهنگ همین جاست... و تا وقتی آهنگ تموم شه دیگه هیچ حرفی نزدیم.. و آروم و یواشکی دست هم رو گرفتیم...........
هیچ وقت فکرشو میکردی به اینجا برسیم چشم عسلی؟ هیچ وقت فکرش رو میکردی برای هم ممنوعه بشیم؟ سم بشویم برای زندگیه هم؟ پای دو نفر دیگه وسط باشد؟ من حتی خوابش هم نمیدیدم چه برسد به فکرش...
میدونی داستانش چیست؟ میدونی چشم عسلی؟
میدونی من توی اون روز خاص با موهای طلایی بودم؟ میدونی شدم همون ساری گلینی که شاید باید مال تو میشد؟
میدونی چقدر حسرت کشیدم وقتی این آهنگ رو برام اجرا کردن؟ میدونی هیچ وقت هیچ کس نفهمید اشکهای اون روزم بخاطر چی بود؟....
میدونی چقدر سخته مال کسی باشی که نباید....؟
آخ چشم عسلی...
چرا همیشه "حیف" باید بین ما باشد...؟
چرا حسرت تنهام نمیذارد...
اینقدر گریه کردم این چند سال.. که دکترم بهم گفت میخوای همین مقداری که میبینی رو هم از دست بدی...؟ گفت تا کی میخوای ادامه بدی...؟
گفت میخوای ایوب بشی؟ منتظر بوی پیراهن یوسف تا کی؟ شاید این دفعه واقعاً یوسفی نباشد که برگردد...
چشمانم را از دست بدهم؟ تاوان بدست آوردن تو به اندازه چشمان من است؟ چشمانی که شاید عشق تو از همان ها شروع شد..؟
چشم عسلی.. میترسم... چشمانم را بدهم... و تو برگردی... دیگر چگونه به چشم های عسلیت خیره شوم...
میترسم برگردی و دیگر نتوانم تورا ببینم....
سپیده میگفت
" عشق مثل اعتیاد میمونه" همون حسی یا ماده ای که بعد از استفاده از هروئین در بدن بوجود میاد، بعد از لمس عاشقی در بدن تولید میشه..
بنظر من شاید یه معتاد بعد از بستری شدن در کمپ های ترک اعتیاد بتونه موادش رو دیگه مصرف نکنه.. ولی یه عاشق هرچقدر هم که از اون عشق دوری کنه، هرچقدر هم که بدونه بی منطق هستش، هرچقدر بدونه اون عشق ضرره، هر چند بار هم که ترکش کنه، ازش دوری کنه، بازم ته ته اعماق وجودش که البته جای دوری هم نمیتونه باشه، بازم اون ماده رو توی بدنش تولید میکنه...
عشق رو یا نباید بچشی، حس کنی، بفهمی یا لمس کنی
یا اگه همه اینا شد
دیگه کاریش نمیشه کرد... حتی بعد از لمس این ها، تنفر هم مزه عشق رو تولید میکنه..
یعنی اینکه شاید مدتی حس کنی متنفر شدی یا حتی دیگه حسی نداری.. ولی فقط گول زدن خودته... چون اون ماده داره توی بدنت تولید میشه که هیچ، کل سلول های بدنت رو در بر میگیره...
حالا هی بگو من واسه تو ضررم! باشه اصلاً ضرر! من این ضرر رو میخوام... حتی اگه شرایطش نباشه.. حتی اگه پای دو نفر دیگه وسط باشه.. حتی اگه تویی نباشی یا منی نباشم...
این حس هست و دیگه نمیشه ازش فرار کرد..
باید باهاش زندگی کرد،
ولو اینکه تنها.. توی دلم.. بدون تو.. بدون ما
باید زندگی کرد در سکوت.. چشم هارو بست و جور دیگه تو دلت دید...
باید با این حس زندگی کرد تا مُرد...
باید مُـــــــــــرد...
باید...
Ne me quitte pas
Il faut oublier
Tout peut s'oublier
Qui s'enfuit déjà
Oublier le temps
Des malentendus
Et le temps perdu
A savoir comment
Oublier ces heures
Qui tuaient parfois
A coups de pourquoi
Le cœur du bonheur
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Moi je t'offrirai
Des perles de pluie
Venues de pays
Où il ne pleut pas
Je creuserai la terre
Jusqu'après ma mort
Pour couvrir ton corps
D'or et de lumière
Je ferai un domaine
Où l'amour sera roi
Où l'amour sera loi
Où tu seras reine
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Je t'inventerai
Des mots insensés
Que tu comprendras
Je te parlerai
De ces amants-là
Qui ont vu deux fois
Leurs cœurs s'embraser
Je te raconterai
L'histoire de ce roi
Mort de n'avoir pas
Pu te rencontrer
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
On a vu souvent
Rejaillir le feu
D'un ancien volcan
Qu'on croyait trop vieux
Il est paraît-il
Des terres brûlées
Donnant plus de blé
Qu'un meilleur avril
Et quand vient le soir
Pour qu'un ciel flamboie
Le rouge et le noir
Ne s'épousent-ils pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Je ne vais plus pleurer
Je ne vais plus parler
Je me cacherai là
A te regarder
Danser et sourire
Et à t'écouter
Chanter et puis rire
Laisse-moi devenir
L'ombre de ton ombre
L'ombre de ta main
L'ombre de ton chien
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
پ.ن:
هر اتفاقی بیفته تهش یه تلخی همراهش داره.. ولی دیگه تحمل این تلخیه بی پایان رو ندارم
امیدوارم که کمکم کنه