سپیده میگفت
" عشق مثل اعتیاد میمونه" همون حسی یا ماده ای که بعد از استفاده از هروئین در بدن بوجود میاد، بعد از لمس عاشقی در بدن تولید میشه..
بنظر من شاید یه معتاد بعد از بستری شدن در کمپ های ترک اعتیاد بتونه موادش رو دیگه مصرف نکنه.. ولی یه عاشق هرچقدر هم که از اون عشق دوری کنه، هرچقدر هم که بدونه بی منطق هستش، هرچقدر بدونه اون عشق ضرره، هر چند بار هم که ترکش کنه، ازش دوری کنه، بازم ته ته اعماق وجودش که البته جای دوری هم نمیتونه باشه، بازم اون ماده رو توی بدنش تولید میکنه...
عشق رو یا نباید بچشی، حس کنی، بفهمی یا لمس کنی
یا اگه همه اینا شد
دیگه کاریش نمیشه کرد... حتی بعد از لمس این ها، تنفر هم مزه عشق رو تولید میکنه..
یعنی اینکه شاید مدتی حس کنی متنفر شدی یا حتی دیگه حسی نداری.. ولی فقط گول زدن خودته... چون اون ماده داره توی بدنت تولید میشه که هیچ، کل سلول های بدنت رو در بر میگیره...
حالا هی بگو من واسه تو ضررم! باشه اصلاً ضرر! من این ضرر رو میخوام... حتی اگه شرایطش نباشه.. حتی اگه پای دو نفر دیگه وسط باشه.. حتی اگه تویی نباشی یا منی نباشم...
این حس هست و دیگه نمیشه ازش فرار کرد..
باید باهاش زندگی کرد،
ولو اینکه تنها.. توی دلم.. بدون تو.. بدون ما
باید زندگی کرد در سکوت.. چشم هارو بست و جور دیگه تو دلت دید...
باید با این حس زندگی کرد تا مُرد...
باید مُـــــــــــرد...
باید...