خدایی این انصافه...؟ این عدالته؟ این حقه؟
باورم شد خدا... باورم شد که داری ازم انتقام میگیری...
مگه من تو این چند سال آرامش داشتم؟ که انتقام اون رو از من بگیری... تو که دیگه خودت میدونی چیا به من گذشت... پس کی میخوای تمومش کنی این بازیه مسخره رو ...
تمومش کن بره ...
دلم میخواست فریاااااد بزنم.. داااد بزنم گریه کنم بچرخم بچرخم بچرخم انقدر بچرخم که دیگه من، من نباشم...
دلم میخواست توی کوچه خیابونای اندرزگو داااد میزدمو صدات میکردم....
واقعا به شنیدن صدات نیاز دارم... کاش دلت رو به دریا میزدی و باهام حرف میزدی....
من بعد از تو از همه چیز دور شدم.. من بعد از تو نه تنها با خدا غریبه شدم.. حتی دیگه خودمم هم یادم نمیاد..
من بعد از تو خودم رو به همه چیز باختم...