از صبح زود تا آخر شب
میدوم
معشوقه هایی دارم
که تو آنها را نمیشنسی
به کسی نیاز دارم که پنهانم کند
از دست احمقی که در درونم است
دوست دارم به جائی گرم و امن بروم
تو خورشید درخشن نیمشبم هستی
سهام فروزن راهنمای من
درخشنترین ستاره هستی
حتا در روزای تاریک و ابری
همه چیز روبراه میشود
وقتی که خورشید درخشن نیمشب مرا لمس کند
تکنون نگفته ام
وقتی با تو هستم
بیشتر احساس آرامش میکنم
و صبح زود
تن گرمت را هش میکنم
پیش از آنکه چشم باز کنم
بطرف تو دست دراز میکنم
تو خورشید درخشن نیمشبم هستی
سهام فروزن راهنمای من
درخشانترین ستاره هستی
حتا در روزهای تاریکو ابری
همه چیز روبراه میشود
...وقتی که خورشید نیمشب مرا لمس میکند
تاریخ وساعت پست در بلاگ فا : ۹/۱۲/۱۳۸۵ ساعت:۲۰:۵۱