گوشه ای از کاغذهای پاره

کاغذ پاره های من

گوشه ای از کاغذهای پاره

کاغذ پاره های من

ماکو...؟ یا ما کو...؟

Chanson Triste

Chanson juste pour toi,
Chanson un peu triste je crois,
Trois temps de mots froissées,
Quelques notes et tous mes regrets,
Tous mes regrets de nous deux,
Sont au bout de mes doigts,
Comme do, ré, mi, fa, sol, la, si, do.
C'est une chanson d'amour fané,
Comme celle que tu fredonnais,
Trois fois rien de nos vies,
Trois fois rien comme cette mélodie,
Ce qu'il reste de nous deux,
Est au creux de ma voix,
Comme do, ré, mi, fa, sol, la, si, do.
C'est une chanson en souvenir
pour ne pas s'oublier sans rien dire
S'oublier sans rien dire 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 پ.ن: 

مگه میشه فراموش کرد؟ 

 

آنچه در وهم بود،تو هم نبود...! 

 

به دنبال آنچه باید،رفت 

 

ماکو؟... امروز خوندم در دفتر سوم... 

 

شب دراز است و "سحرها" دور تر... 

 

ترس

ترس 

ترسم از دست تو بوده 

برای خواستنِ عشقم 

نیـــــــــــــاد اون روزی که دیره برای خواستنِ عشقم.... نــــــــــیاد... 

 

ترس 

ترسم از اینه که روزی  

من به یاد تو نباشم 

دیگه دل سرد بشم از تو.. 

برم و با تو نبـــــــــاشم.... برم و با تو نباشــــــــــم.. 

 

ترس من اینه که روزی رویِ قولم پا بذارم 

واسه بدبینی و حرفات تورو تنها بزارم.. 

ترس من از خنده های تلخ و بی روحِ لبِ توست 

کاش بدونی دلِ تنهام گم شده تو این شبِ تو.... 

 

ترسم اینه دیر بفهمی عشقِ پاکُ تو نگاهم 

دیگه آرزوم نباشه  

بمونیم همیشه با هــــــــم  

اااااه 

  

ترس

ترسم از اینه که روزی

من به یاد تو نباشم

دیگه دل سرد بشم از تو..

برم و با تو نبـــــــــاشم.... برم و با تو نباشــــــــــم.. 

 

ترس من اینه که روزی رویِ قولم پا بذارم

واسه بدبینی و حرفات تورو تنها بزارم..

ترس من از خنده های تلخ و بی روحِ لبِ توست

کاش بدونی دلِ تنهام گم شده تو این شبِ تو....  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه مطلب ...

دزدی از بلاگِ یار

دلم به هم می خورد از احساس خرج کردن !‌ مسئولیت ها سنگینی می کنند و باید بزرگ شد و گذاشت به تو تکیه کنند . با من از عشق نگو ....عشق یا نیست یا حرام شده بر من و من این احوال را پذیرفته ام . پس به من نگو چرا خیره نمی شوی! 

 

 

 

 

 

نوشته شده توسط شاهـــین...! 

ولی دیگر روزگار من! 

 

 

 تو خودت را دوست داری! نه من رو .. نه ما رو ...!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پ.ن: دیگه بسه لطفاً !!! من خیلی وقت است که همۀ کاش ها رو بالا آوردم! 

همون موقع که بیرحمانه و سنگدلانه من رو از ماشینت بیرون انداختی و اگر 1 ثانیه دیرتر میجنبیدم از نقش زمین بودن! لندکروزرِ من رو له کرده بود و شاید تو بالای چوبِ دار!!!! حالا بماند بلایی که سرم آمد..!  

پ.ن: به حرمت بخشیده شدنت حتی دیگر نمی بایست اسمم را بر زبان می آوردی  و بیاوری! عوض شده ای؟ باشه برات خوشحالم! تویی که همیشه یه طرفه پیش قاضی میروی..! 

پ.ن: کدام مجنونی عشقش را اینگونه میفروشد که تو فروختی؟ بکر بودن "ما"را به دستِ چندم بودنِ یک دوست اون هم فقط برای 1 شب فروختی! " جنس فروخته شده به هیچ عنوان پس گرفته نمی شود! " چون راحت بدست نیومده بود.! 

مرد باش و بس کن.. چه دیدی! شاید همه چیز یه جورِ دیگه شد حتی بدون تلاشِ تو..! 

یکی دیگر که بیاید، مریم و هرچه این حس های ناب چند سالس، میرود درِ کوزه و آبش هم میدهی بقیه بخورند! یکی که با اخلاق تو سازگار باشد،سازگارتر از منِ سازه! 

 

به حرمت عشق نابمون "بسه لطفاً"