گوشه ای از کاغذهای پاره

کاغذ پاره های من

گوشه ای از کاغذهای پاره

کاغذ پاره های من

فریاد

دلم میخواست فریاااااد بزنم.. داااد بزنم گریه کنم بچرخم بچرخم بچرخم انقدر بچرخم که دیگه من، من نباشم... 

دلم میخواست توی کوچه خیابونای اندرزگو داااد میزدمو صدات میکردم....

واقعا به شنیدن صدات نیاز دارم... کاش دلت رو به دریا میزدی و باهام حرف میزدی....

من بعد از تو از همه چیز دور شدم.. من بعد از تو نه تنها با خدا غریبه شدم.. حتی دیگه خودمم هم یادم نمیاد.. 

من بعد از تو خودم رو به همه چیز باختم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد