امشب با اینکه می دونستم نمیاد منتظرش بودم..توی اون جمعیتی که دم در رستوران بودن دنبالش می گشتم..شاید نظرش عوض شده باشه..شاید مثل همیشه یه حس سوپرایز و قافلگیر کننده اومده باشه تو ذهنش..
آخه توی آخرین تماسمون منو مریمی صدا کرد مثل اون وقتایی که از دستم خندش می گرفت یا وقتی سرشار از احساس بود...!
موبایلش خاموش بود به بهونه اینکه باطری نداره..هیچ کدوم از بچه ها هم ازش خبری نداشتن...نمی دونم چرا ته دلم احساس میکردم میاد..میادو همه چی مثل روز اول میشه..
بعده اینهمه سال دوستی سر یه حرف بیخود از یه آدم احمق..و یه اشتباه بزرگ و بی ربط به اون فکر نمی کردم از همه چی به این راحتی بگذره...
یاد روزای خوبی که باهم داشتیم افتادم..یاد حرفا و شوخی های مخصوص خودمون...
و ایندفعه من آهی کشیدم...که حیف...حیف که من همیشه به تو دیر رسیدم...
به حرف مونا گوش میکنم..حتما حکمتی توی جدا شدن ما از هم بوده..حتی به واسطه یه اشتباه...
بهت اس ام اس دادم شاید گوشیت روشن شده باشه...
مریم: ....ن جات بینمون خالیه...
و جوابی از تو نیامد...
خوش گذشت بهم..ولی بی تو..بی ما..بی دوستیمون..بی عاشقونمون که مثل یه رویا در ذهنم سو سو میزد گاهی...!
و از این رنجیدم..بی تو خوشی...؟چه قدر تلخ مگه نه..؟:)
تو راه برگشت بودم سر نیایش که اس ام اس دادی..انقدر خوشحال تر شدم که ایستادم کنار اتوبان تا با دقت حرفاتو بخونم...
و بازهم تو منو شکستی...:) چه جوابی..به ازای اون یه دفعه ای که رنجوندمت...صد بار منو شکستی...
....ن: من با خاطره ها و حس های خوب تو رو گذاشتم کنار.تولدت مبارک...
دیگه تا خونه حرفی نزدم...فقط فکر کردم...به اتفاق هایی که افتاد..و که ای کاش اون روز تصادف میکردم ولی نمی رسیدم.......
نمی دونم چرا..با اینکه دلم بخاطر گذشته راضی نیست ولی فکر کنم منم کم کم فراموشت کنم...! راستش تو بد جوری تلافی کردی..بد جور خردم کردی..با اینکه هنوزم دوستت دارم ولی گذشتم ازت..از همه خاطرات تلخ و شیرینمون.. آره منم میگذرم..تک و تنها....................
پی نوشت:
....ن یه دوست عزیز و یه رویای محال بود برای من..و مثل تو شیرین..ولی دیگه فراموش شد...
خبری از تو نیست...! و من ندارم از تو نشونی
امیدوارم به قولت عمل کنی و هیچ وقت دنبال بلاگم نگردی و نخونیش...
این که ندونی چی تو ذهنمه قشنگتره...!