من هنوز دلم میلرزد لحظه اولین بوسه مان را بیاد می آورم...
هنوز دلم میریزد تصویر خنده هات در ذهنم حاضر میشود...
یادم است به من گفتی قفل شده ای میان جای خالیه وجودم.. بی شک بهترین حرفی که از تو شندیم... بی شک که بعد از تو از کسی نشیدم نه خواستم که بشنوم
بعد از تو به دنیای خودم بد کردم
بی دلیل به او بله گفتم...
نه بریدم نه گسستم...
بعد از تو مرا با چه کسی میشناختند؟ بعد از تو به دنیای تو هم بد کردم...
ای کاش که بی تو مرا عمر نبود... ای کاش که بی تو مرا نیست میشد...
من هنوز دلم میلرزد... دلم میلرزد اسم تورا میشنوم...
بی تو مرا حبس میشود...
بی تو مرا با این غریبه چه کار است....؟
بی تو مرا خدا نمیشناسد....
بی شک بی تو مرا این شهر حبس میشود..
حبس شده.. زندان شده.. حبس ابد...
من چند سالیست در حبس ابدِ بدون تو ماندنم...
خسته ام از نبودنت...
بیا و من رو بازخودت ببر..
من چشمانم را بسته ام تا تو بیایی و من رو با خودت ببری با نا کجایی که نمیدانم کجاست...
بیا و منو از حبس ابد خلاصم کن...