بازهم میخواهم اش گوش دهم…
و این میرساند که آنکه میرساند عاشق است که کور میتواند باشد
پس هوا را از او بگیر، خنده ات را نه…
باز میخواهم اش گوشش دهم با تو
بازهم میخواهمت کنارت باشم با تو
بازهم میاید میریزد بهم ذهنم را
بازهم میاید میکند دستم را به نوشتن
پس هوا را از من بگیر، خنده ات را نه…
هوا را ، فضا را از من بگیر،
اصلا همه چیز را از من بگیر، خنده ات را نه
کلاهت را که بر میداری
جانم را میگیری
میخواهم بدهمش بازهم جانم
بارها که بسرایم، بنویسم، داد بزنم، گریه کنم، آزاد نمیشود عشقم
من میگویم اینبار عظمت در وجود تو بود، نه تنها در نگاه من…
که جاری کرد بر گونه هایم سیلی از عشقت را
هوا را از من بگیر خنده ات را نه
نان را از من بگیر نانوا را نه
دست بزن باری دیگر به دستم
میخواهم اش جانم دهد باز هم
میمانم اش باری دیگر در لحظه هایم
میخوانم اش بازهم با روحم
جاری بود، در روحم بود
جاری بود، در جانم بود
جاری بود، او بود
جاری بود، من شد
جاری شد، ما شد
میخواهم اش بازهم در آغوش
میخواهم اش باز هم در خفا، در جلا
بهار بود و
پائیز بود و
دیروز بود
تابید
نورید
بردید
دل
از من باری دگر
دمید در من
روحش را
شنبه میاید و
میآیم و
میبری و میبرم و میبریم
دل از هم
میآیم و
میبویم و میگوشم و میبوسم و میبینمت
تا بار دیگر لبریزم کنی
اوجم دهی
بسپاری مرا به دستش
و محو بشوم باز هم در نگاهم به تو
باهم میخواهم اش جان دهم برایش که تمامش
برایم زندگیست....
معرکس این آلبوم