نازنینم!
هنگامی که در جان سپاری ثانیه ها
تک و تنها
بی تو!
در میان یک دنیا واژه نا مانوس
گم میشوم
آن هنگام است که
در امواج اقیانوس افکار شوم جدایی
به مرگ میرسم......
آیا من تا ابد با تو خواهم ماند؟!
با عروسکم....
با آرزوها..با رویاهاوبا حضور جاریت در قلبم؟!......
آری!
هیچ چیز و هیچ کس جلودار من نیست!
فقط
خیره به ساعت
با دنیایی از خواهش و التماس
به شمارش معکوس زمان می پیوندم
تا شاید به روز موعود نزدیک تر شوم!....
نوشته شده در جمعه 1386/04/08ساعت 20:41 توسط مریم
سلام دوست خوبم.امیدوارم همیشه موفق باشی.به روز ام و منتظر نظرات ارزشمند و زیبای شما.
زبونتو گاز بگیر دختر :دی
مرگ چیه
مرگ مگه چشه؟ من که نمی ترسم ازش..همیشه میگم و اینو به عنوان یه جمله قصار از من داشته باش :پی
(( قبل از مرگم صد بار مردم!))