گوشه ای از کاغذهای پاره

کاغذ پاره های من

گوشه ای از کاغذهای پاره

کاغذ پاره های من

پست بیست و یکم

باور کن!

تحمل کردنه اینهمه خاطرات دلتنگ زمان

که در بغض سکوتت

پنهان کرده ای

کار ساده ای نیست...

می دانی...

ما همگی در اقیانوس گذر لحظه ها

به استقبال گمشده مان

رفته ایم.....

عروسکم...

سعی نکن که

که پنهان شوی از خیالم

تو در وجودم جاری شده ای...

شاید اینبار گمشده ات من باشم

من

دخترک تنهای قصه های شبانه...

                                                ..............

تنهایم مذار....











نوشته شده در  چهارشنبه 1386/01/29ساعت 1:4  توسط مریم
نظرات 2 + ارسال نظر
۳۰۱۰۴۰ شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 http://301040.blogsky.com

بعضی اوقات حرف های بعضی ها انقدر به گوشت آشناست... احساس می کنی همه ی آدمای روی زمین کما بیش مثل هم ان...

رسول شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 13:49 http://bikas6307

سلام،بابا چیکار کردی با وبلاگت...خیلی باحاله.البته حرفات یه کمی سخت خونده میشه. آخه مثل اینکه توی دلت پر از قلبه...! راستی اگه تونستین،لطف کنین منو لینک کنین.من هم لینکتون میکنم.
همونطور که فرمودین،یه سر زدم به وبلاگتون،موفق باشی...
در این زمانه،بدنبال آنچه فراموش شده باش تا فراموش نشوی.!.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد