باور کن!
تحمل کردنه اینهمه خاطرات دلتنگ زمان
که در بغض سکوتت
پنهان کرده ای
کار ساده ای نیست...
می دانی...
ما همگی در اقیانوس گذر لحظه ها
به استقبال گمشده مان
رفته ایم.....
عروسکم...
سعی نکن که
که پنهان شوی از خیالم
تو در وجودم جاری شده ای...
شاید اینبار گمشده ات من باشم
من
دخترک تنهای قصه های شبانه...
..............
تنهایم مذار....
بعضی اوقات حرف های بعضی ها انقدر به گوشت آشناست... احساس می کنی همه ی آدمای روی زمین کما بیش مثل هم ان...
سلام،بابا چیکار کردی با وبلاگت...خیلی باحاله.البته حرفات یه کمی سخت خونده میشه. آخه مثل اینکه توی دلت پر از قلبه...! راستی اگه تونستین،لطف کنین منو لینک کنین.من هم لینکتون میکنم.
همونطور که فرمودین،یه سر زدم به وبلاگتون،موفق باشی...
در این زمانه،بدنبال آنچه فراموش شده باش تا فراموش نشوی.!.