هیچ چیز وحشتناک تر از آن نیست که کسی دلش برای خودش بسوزد
آنقدر برایم ارزشمنداست که صبر نکردم تا فردا پستش کنم.زود امدم اینجا نوشتمش...
جالب بود نه؟جالب نه وحشتناک است..دلت برای خودت بسوزد و من چقدر می سوزم از این حسرت ها..
همیشه میترسیدم از روزی که بشینم به تفکر خاطرات گذشته و کشیدن آهییی که تمام وجودم رو آتش میزند..و چی شیرین لحظه هایی که به پای این آه محو شدن و رفتن اون ته ته ذهنم یه گوشه گم شدن تنها با خودشان..
و چه سخت تر شب ها که متنفرم ازشان.. اس ام اس هایی که باقی مانده از تو توی گوشیم و من به امید دیدن دوباره تو با خودم زمزمشان می کنم..
چه سخت گناه کارم من که به تو دیر رسیدم..آری.. چه سخت گناه کارم
و چقدر بیذارم از خودم وقتی دلم می سوزد از اینکه اینگونه بی تو ماندم..
هیییییچ چیز وحشتناک تر از آن نیست که کسی دلش برای خودش بسوزد..
متنفرم از شب ها..که حالا به تو..با تو..با فکرت گذشتن از خاطراتی که گذشتنتد و آنها که به امید رسیدنشان شب را به صبح می رساندم...
متنفرم من از شب ها که بی تو فقط باید دلم برای خودم بسوزد...
پس منو دوست خودت ندونستی؟
چرا اینو میگی؟ :( معلومه که دوستمی نیلوفر جان:*
من لینکت میکنم
با تمام وجودم دوست دارم